سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شناخت نامه احمد شاملو

·        شاعر از زندگی می گوید

·        آقا من یک شاعرم بی ذره یی ادعا . یک چیزهایی می دانم که تو به هیچ بهاری نیست و در عوض بسیار چیزها است که نمی دانم . برای خودم خلقیاتی دارم درست مثل باقی مردم مثل بسیاری دیگر زیرا بار زور و باید و نباید و اینجور حرفها نمی رود ، دست احد الناسی را نمی بوسم ، جلو تنابنده یی زانو نمی زنم . طبعا این ها صفات شخصی خوبی است که البته در خیلی ها هست ولی کوچکترین ربطی به درستی یا نادرستی استناجات و عقاید شخصی ندارد.

·        کسانی مرا به عنوان یک شاعر جدی متعهد پذیرفته اند . و کسانی هم مرده ی مرا به زنده ام ترجیح می دهند که قطعاً علتی دارد.

·        می توانم بگویم آثار من ، خود شرح حال کاملی است من به این حقیقت معتقدم که شعر برداشت هایی از زندگی نیست بلکه یکسره خود زندگی است.

·        پاییز در پنجه های خشک و لاغر و یخ زده ی آخرین دقایق آذر ماه خفه می شد و نارنج های زرد می رسید و جنگل های انبوده در توده های متراکم گم می شد و من به دنیا می آمدم …

·        من به دنیا آمدم … برای تولد من جشنی گرفته نشد غیر از همان چراغ نفتی کوچک همیشه گی چراغی روشن نکردند ، صدای دف و تاری به هوا نرفت ، آواز مطربی به گوش ما نرسید و غیر از زنان همسایه کسی دعوت نشد …

دان لود کامل

   توجه: برای دریافت رمز مقالات باید به عضویت دهکده خاله فر درآمده باشید.


نوشته شده در  سه شنبه 88/1/4ساعت  2:26 صبح  توسط علی رحمانی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
با سلام
[عناوین آرشیوشده]